دفعه اولی که از عمق وجود به یه ورم ام نیستی! حس میکنم یه حماقت کوچیک بودی که هنوز درگیری سرش ولی من؟ واقعا واسه دفعه اول دیگه برام ارزش نداری! خیلی بی ارزش و کوچیک فکر نمیکردم یه روز از حرف های قدیمی ات عصبانی نشم ولی بالاخره اون روز رسید و بابتش خوشحالم
بی ارزش کوچولو!
آرتادخت | جمعه بیست و چهارم مرداد ۱۴۰۴
5:49
حالم از این رفتار اشون بهم میخوره!
بدم میاد میگه حوصله هیچ کس ندارم ولی خب ۲۴ ری با طرف حرف میزنه! واقعا مزخرفه!
آرتادخت | سه شنبه چهاردهم مرداد ۱۴۰۴
17:45
وای باورتون یه آدمی دو روز قبل بیاد بگه وای پیروزی وای داره میره وای فلان! بعد دو روز بیاد بگه از دستت خسته ام وای چرا فکر میکنی همه چی به تو ربط داره و... خدایی اینو به هرکی نشون بدی چی میگه؟!
تازه من از اون آدم سوال نپرس هام! یعنی طرف تیر بخوره ام نمیپرسم چرا تیر خوردی تا کسی بهم نگه! بعد وای یعنی وای !
آرتادخت | سه شنبه هفتم مرداد ۱۴۰۴
16:51
بهم بر خوردش ! یادم میمونه!
سر هیچی بهم توهین کردی!
از دستم خسته ای؟!
خودت اومدی بدو بدو گفتی دیوار فلان! سیخ کردم مگه تو کونت!
آرتادخت | سه شنبه هفتم مرداد ۱۴۰۴
16:12